domenica 14 agosto 2011

نمایشگاه گروهی مرداد 90 ، گالری ماه مهر-مشاهدات پراکنده ی یک مخاطب بالقوه


جاهد سر بلند:
در این نمایشگاه سه چهره نگاره ارائه می دهد ، که به گفته ی خودش ، پرتره نیستند . دو تای آن ها را می توان به عنوان چهره هایی سنخ نما در نظر گرفت ،یک پیرمرد متفکر و یک مرد میانسال جدی و شاید عبوس، ولی نمونه ی دیگر بیشتر مانند تجسمی از ترس های وجودی بشر به نظر می آید تا نمونه ای از یک سنخ مشخص .شیوه ی نقاشی این سه پرده ، اگرچه شباهت هایی دارند ، چندان با هم هماهنگ نیست .در اجرای نقاشی ها رویکرد های گوناگونی از جمله پاشیدن رنگ و اشاره های مبهم به اجزای صورت (پرده ی اگزیستانسیل ) استفاده از شره ها و ریزش رنگ به صورت گسترده ، در کنار سطوح رنگی تخت تک رنگ (مرد میانسال جدی) و استفاده از لایه های نازک و متعدد رنگ (پیرمرد اندیشناک ، که کمی شبیه فروید است) به کار رفته است . چیزی که دو پرده ی اخیر را تا حدودی هماهنگ می کند ، و شاید به گرایشی سبک شناسانه اشاره دارد ، رنگ بندی ظریف و نجیبی است که انگار روی زمینه ی کیاروسکوروی تک رنگ اضافه شده است . تنوع این طیف های رنگی ، به همراه نجابت و نامحسوسی گریزپایشان ، جذابیت خاصی به این شیوه ی رنگ گزینی می بخشد که ،به نظر نگارنده ، هماهنگی بیشتری با شیوه ی رنگ گذاری لایه لایه دارد ، تا استفاده از شره های زمخت رنگی.
  
الهام پارسیان:
کار های ارائه شده ی او هم چهره نگاره هستند ، اما مبهم تر و انتزاعی تر . او از برخورد مناطق وسیع و دندانه دار رنگی (عمدتا در منطقه ی مرکزی اثر) استفاده می کند و به استفاده از کنتراست های شدید ، چه در طیف و چه در روشنی ، گرایش دارد. دندانه داری  و استفاده ی زمخت از رنگ ، و قرار گرفتن "سر" در کانون بحران های رنگی نقاشی ، حسی ناگوار و نگران کننده نسبت به سوژه ی فرضی نقاشی ایجاد  می کند که در برخی موارد قوی و کوبنده است ، اما در موارد دیگر به دلیل وجود سطوح تخت و کم خاصیت رنگ های فام و یا از کنترل خارج شدن کنتراست های رنگی نمی تواند آنطور که باید و شاید توجه بر انگیزد. رنگ گذاری-رنگ پاشی کنشی در بعضی قسمت های نقاشی ها کیفیتی اکسپرسیو ایجاد می کند ،با این حال کمی دورتر از مرکز چشم در مناطقی که به دلیل برخورداری از رنگ های فام نظرگیر اند ، سرگردان می شود ، اما چیز درخور توجهی نمی یابد، و با نوعی کسالت دوباره به سوی مرکز اثر می شتابد.کلیت نقاشی ها گویای مدرنیتی لامکانی هستند . گرچه نوعی تشویش عمیق وجودی را در مخاطب بیدار می کنند ، به جز اشاره های مبهمی به زنانه بودن چهره ، با دنیای واقعی ارتباط دیگری ندارند. 

شاهین نوروزی:
دو پرده در اندازه های بزرگ ارائه می کند . ساختار نقاشی او مانند تکه های نا هموار پنیر سوراخ دار عظیمی است که در هر حفره ی آن جانوری شگفت لانه کرده ، و در مخاطب نوعی احساس وظیفه ایجاد می کند که به تک تک آن ها سر بزند ، جانور را بیرون بکشد ، اندکی بنوازد و از اسرار اش با خبر شود. هر کدام از آن ها ، ارجاعات مبهم یا آشکاری به زندگی روزمره ی ما دارند. مجموعه ی بسیار گوناگونی از اشیاء، که عدم تجانس بعضا طنز آمیز آن ها را می توان سرشت نمای موقعیت انسان ایرانی ،با ریشه هایی در اتوریته ی سنت و شاخه هایی  در زندگی تکنولوژیک و استرس زای معاصر ،دانست.جدای از جنبه های قابل توجه تکنیکی ، معاصریت و به خصوص طنز ، که عرصه ی هنری جدیت زده ی کشور ما فقر آن را به شدت احساس می کند ، از ویژگی های آثار اوست . 
کلید تحلیل تکنیکی نقاشی ها ، بررسی شیوه ی تا حدودی خارق العاده ای است که این همه عناصر نا همگون را کنار هم گرد می آورد ، و به نوعی قوام مادی "پنیر" پیش گفته را سبب می شود. شیوه رنگ گذاری-رنگ ریزی او بسیار اکسپرسیو است ، و شره های رنگ های نیمه مخلوط او ، بسیار غلیظ ، جسمدار و پوشاننده اند.گاهی به نظر می رسد ساختار حفره حفره می توانسته تا ابد ادامه پیدا کند ، و یا حتی ادامه پیدا کرده ، و بعد روی آن با رنگ سفید پوشانده شده است . خاصیت پوشاننده ی قاب نقاشی ، که ما را از دیدن آن چه نقاش می توانست در فراسوی مرز های آن بیافریند محروم می کند ، به این پوشش سفیدرنگ منتقل شده ، که بی کیفیت (پشت نما!) بودن سهوی یا عمدی آن ، یاد آور تیغ برنده ی سانسور است که نمی شود دانست در دست مقتضیات زیبایی شناختی است یا کس دیگر.

Nessun commento:

Posta un commento